در اوایل دهه 90 میلادی و با پررنگ شدن سیستمهای الکترونیکی در چرخه فعالیت سازمانها، مدیران این مجموعه ها متناسب با شرایط توسعه جامعه با طیف وسیعی از فرایندهای جدید مواجه شدند؛ فرایندهایی که حجم انبوهی از اطلاعات را در چرخه فعالیت سازمان وارد کرده و موجب شدند تا سازوکارهای قدیمی نتوانند نقش مؤثری در پیشبرد هدفهای سازمانی ایفا کنند. هرچند که اجرای مهندسی مجدد فرایندها در کسب وکارها، موجب شد تا نتایج تغییرهای ایجادشده باعث افزایش بهره وری و کارامدی سازمان شود، اما با گذشت زمان به دلیل استفاده بدون برنامه از ابزار فناوری اطلاعات و صرف نظر از تعیین نظامی کارامد (به دلیل نبود ارزیابی مناسب از به کارگیری این ابزار در فرایندهای سازمانی)، شرایط نبود هماهنگی بین رشد فرایندهای سازمانی و استفاده راهبردی از فناوری اطلاعات فراهم شد.
از آنجا که حسابرسی از مهم ترین ابزار به منظور کنترل اجرای صحیح چرخه های سازمانی و منطبق با استانداردهای تدوین شده در حوزه های مختلف هر کسب وکاری است، نتایج این کنترل ها در سازمان می تواند نیاز مدیران کسب وکارها را در تدوین یک نظام جامع راهبردی فناوری اطلاعات و ارتباطات مرتفع سازد. همچنین حسابرسان فناوری اطلاعات، خواه داخلی یا مستقل، می توانند فعالیت مدیریت فناوری اطلاعات و متخصصان این حوزه را کنترل کرده و با استفاده از فراهم آوردن تأییدیه ای مستقل از دقت نشانگرهای مدیریتی و به کمک ارزیابی خود از فعالیت ها و دستاوردهای فناوری اطلاعات، نقاط ضعف استقرار و به کارگیری این ابزار را در راستای پیشبرد هدفهای سازمانی تعیین کنند.
برای مشاهده متن کامل این مقاله روی پیوند زیر کلیک نمایید.