حرفه حسابرسی مستقل از بدو پیدایش، همزمان با تغییر شرایط محیطی و پیشرفت دانش بشری چاره ای جز پذیرش تحول نداشته و ناگزیر برای حفظ و افزایش کارایی و ارائه خدمات مفید به جامعه، ابزار جدیدی را به کار گرفته است.حسابرسی با تأکید بر مدیریت خطر (ریسک)، با هدف افزایش کارایی و اثربخشی حسابرسی انجام می شود و در این زمینه توجه به موضوعهای زیر به طور کامل ضروری به نظر می رسد:
• برقراری حلقه ارتباطی عینی و مستند بین میزان شواهدی که باید گرداوری شود با ارزیابی کنترلهای داخلی، اهمیت و خطر حسابرسی؛
• کمّی کردن سطح اهمیت و مستند کردن آن؛
• کمّی کردن خطر حسابرسی و اجزای آن (خطرهای ذاتی، کنترل، بررسیهای تحلیلی و عدم کشف ناشی از آزمون جزییات) و مستندکردن مراحل انجام آن؛
• تبیین نقش قضاوت آگاهانه حسابرس، براساس معیارهای تعریف شده در تمامی مراحل حسابرسی و افزایش قابلیت دفاع آن از طریق فراهم کردن مستندات کافی؛
• تبیین نقش بررسیهای تحلیلی در مراحل مختلف حسابرسی؛ و
• لزوم تعیین برخی معیارهای لازم برای انجام حسابرسی از سوی حسابرس (از جمله، خطر قابل پذیرش حسابرسی در انواع واحدهای مورد رسیدگی و خطر ذاتی در سطح مانده حسابها).
تا سه دهه پیش حسابرسان تلاش می کردند با انجام آزمونهای محتوای گسترده (سندرسی و دیگر روشهای حسابرسی) خطر حسابرسی را کاهش دهند، اما توسعه شرکتها و افزایش روزافزون حجم عملیات آنها، رویکرد پیشین را برای حسابرسان ناکافی و نارسا کرده است. از سوی دیگر، پیشرفت فناوری اطلاعات و ابزار آن (مانند رایانه) و بهر ه گیری از علم ریاضی، به ویژه شاخه آمار آن، حسابرسان را در وضعیتی قرار داد که بتوانند روشی علمی و استنادپذیر برای خود به دست آورند. حسابرسان با استفاده از برخی محاسبه ها، می توانند مقدار خطر حسابرسی و عناصر تشکیل دهنده آن (خطر ذاتی، خطر کنترل و خطرعدم کشف) را از پیش براورد و تعیین کرده و با تعیین خطر عدم کشف می توانند ماهیت، زمان بندی اجرا و حدود آزمونهای محتوای لازم را برای تأمین پوشش کافی در برابر خطر حسابرسی، مشخص کنند.
به نظر می رسد تلاشهای سازمان حسابرسی و جامعه حسابداران رسمی ایران برای استقرار رویکرد حسابرسی با تأکید بر مدیریت خطر با توفیق کامل همراه نبوده است و نیاز به تجدیدنظر در دستورالعملهای موجود احساس می شود. شاید بتوان گفت تنها بخشی که مورد پذیرش عمومی قرار گرفته، براورد سطح اهمیت بوده که به دلیل نبود مبانی قابل اتکا در این زمینه، از سوی طیف گسترده ای از حسابداران و حسابرسان به کار گرفته شده است.
دلایل استقبال نکردن از این دستورالعملها را می توان به شرح زیر خلاصه کرد:
• برداشتی نادرست از این که تمامی شرکتها، اعم از کوچک، متوسط و بزرگ مشمول این دستورالعملها هستند؛
• مقاومت ذاتی در مقابل تغییر و این که رقابتی جدی در مورد کارایی عملیات حسابرسی وجود نداشته است؛
• تأکید مقامات ناظر بر شکل و نه محتوای انجام حسابرسی؛
• آموزش ناکافی حسابرسی و استانداردهای حسابرسی، به طور اعم و مفاهیم خطر (ریسک) حسابرسی و مدیریت آن به طور اخص در دانشگا ه ها و دیگر مراکز آموزشی، همزمان با آموزش به وسیله استادانی که در عمل به امر حسابرسی مبادرت نداشته اند یا دستکم خود با چنین مفاهیمی آشنا و بر آن مسلط نبوده اند؛
• ضعف مؤسسه های حسابرسی از جنبه توان آموزشی که با توجه به بزرگ شدن تدریجی مؤسسه ها به نظر می رسد این امر در حال برطرف شدن است؛ و
• قطع ارتباطهای بین المللی مؤسسه ها و در نتیجه تعطیل شدن برخی نظارتهای هر چند ضعیف این مؤسسه ها.
انتظار می رود با برطرف شدن عمده مشکلهای طرح شده و نیز تجدیدنظر در دستورالعملهای موجود و آموزش آنها در عمل، مزایای رویکرد حسابرسی با تأکید بر مدیریت ریسک حسابرسی بر اعضای حرفه حسابرسی مستقل روشنتر و امکان به کارگیری این مفاهیم در عمل فراهم شود.
اینچنین باد.